画像1

ファダクの説教 خطبه فدکیه ペルシャ語訳

unknown artist
00:00 | 00:00
ジュマーダ・ッ=サーニー月3日は、預言者様逝去後の95日の伝承によるファーティマ・ザフラー様の殉教日です。

ファダクの説教とは、預言者マスジドでファーティマ・ザフラー様がファダクの地を不当に奪われたことに対する抗議の声明です。

正統カリフとして就任したアブー・バクルは「預言者たちは自身からの遺産を残さない」という預言者ムハンマド様に由来する伝承に基づき、本来は預言者様がファーティマ・ザフラー様に与えたファダクの地をカリフ制の利益の為に収奪しました。ファダクの地は当時、水と緑に恵まれたオアシスでした。

ファーティマ・ザフラー様は、彼らへの抗議はもはや無駄と判断されると、預言者マスジドへ向かい、抗議の声明を述べられました。彼女はこのファダクの説教の中で、ファダクの所有権について明言されました。同様にアミール・アル=ムウミニーンであられるイマーム・アリー様のカリフ位に関する権利も弁護され、預言者様の御一門の人々(アフルルバイト)に対するムスリムたちの沈黙を厳しく批難なさりました。

ファダクの説教は、神学、来世、預言者性や預言者召命、クルアーンの偉大さ、イスラーム法令の哲学、統治ولایتに関する叡智を含んだ内容になっています。

このファダクの説教は、スンナ派、シーア派が正当と認める出典の中で伝承されています。

هنگامى كه ابوبكر و عمر تصميم گرفته‏ اند فدك را از حضرت فاطمه‏ زهراء سلام الله علیها بگيرند چون این خبر به ایشان رسيد چادر بر سر نهاد و با گروهى از زنان (فاميل و خدمتكاران خود) به سوى مسجد روانه شد، در حالى‏ كه چادراش به زمين كشيده مى ‏شد و راه رفتن او همانند راه رفتن پيامبر خدا صلى الله عليه وآله بود. بر ابوبكر كه در ميان عده ‏اى از مهاجرين و انصار (و غير آنان) نشسته بود وارد شد. در اين هنگام بين او و ديگران پرده‏ اى آويختند، آنگاه ناله ‏اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم به گريه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد.

سپس لحظه‏ اى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گريه آنان ساكت شد و جوش و خروش ايشان آرام يافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا صلى الله عليه وآله فرستاد، در اينجا دوباره صداى گريه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خويش را دنبال كرد و فرمود:

ترجمه خطبه فدك‏

حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شكر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شكر بر او بر آنچه پيش فرستاد، از نعمت ‏هاى فراوانى كه خلق فرمود و عطاياى گسترده‏ اى كه اعطا كرد، و منّتهاى بى ‏شمارى كه ارزانى داشت، كه شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهايت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراك دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شكرگذارى آنها نعمت ‏ها را زياده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به اين نعمتها آنها را دو چندان كرد.

و گواهى مى ‏دهم كه معبودى جز خداوند نيست و شريكى ندارد، كه اين امر بزرگى است كه اخلاص را تأويل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پيشگاه تفكر و انديشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندى كه چشم‏ ها از ديدنش بازمانده، و زبان‏ ها از وصفش ناتوان، و اوهام و خيالات از درك او عاجز مى ‏باشند.

موجودات را خلق فرمود بدون آنكه از ماده ‏اى موجود شوند، و آنها را پديد آورد بدون آنكه از قالبى تبعيّت كنند، آنها را به قدرت خويش ايجاد و به مشيّتش پديد آورد، بى ‏آنكه در ساختن آنها نيازى داشته و در تصويرگرى آنها فائده‏ اى برايش وجود داشته باشد، جز تثبيت حكمتش و آگاهى بر طاعتش، و اظهار قدرت خود، و شناسائى راه عبوديت و گرامى داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصيتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.

و گواهى مى‏ دهم كه پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، كه قبل از فرستاده شدن او را انتخاب، و قبل از برگزيدن نام پيامبرى بر او نهاد، و قبل از مبعوث شدن او را برانگيخت، آن هنگام كه مخلوقات در حجاب غيبت بوده، و در نهايت تاريكى‏ ها بسر برده، و در سر حد عدم و نيستى قرار داشتند، او را برانگيخت بخاطر علمش به عواقب كارها، و احاطه ‏اش به حوادث زمان، و شناسائى كاملش به وقوع مقدّرات.

او را برانگيخت تا امرش را كامل و حكم قطعى ‏اش را امضا و مقدّراتش را اجرا نمايد، و آن حضرت امّتها را ديد كه در آئين‏ هاى مختلفى قرار داشته، و در پيشگاه آتش ‏هاى افروخته معتكف و بت‏ هاى تراشيده شده را پرستنده، و خداوندى كه شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منكرند.

پس خداى بزرگ بوسيله پدرم محمد صلى الله عليه وآله تاريكى ‏هاى آن را روشن، و مشكلات قلب ‏ها را برطرف، و موانع رؤيت ديده‏ ها را از ميان برداشت، و با هدايت در ميان مردم قيام كرده و آنان را از گمراهى رهانيد، و بينايشان كرده، و ايشان را به دين استوار و محكم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.

تا هنگامى كه خداوند او را بسوى خود فراخواند، فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و ميل، پس آن حضرت از رنج اين دنيا در آسايش بوده، و فرشتگان نيكوكار در گرداگرد او قرار داشته، و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پيامبر و امين ‏اش و بهترين خلق و برگزيده ‏اش باد، و سلام و رحمت و بركات الهى بر او باد.

آنگاه حضرت فاطمه ‏عليها السلام رو به مردم كرده و فرمود:

شما اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى او، و حاملان دين و وحى او، و امين‏ هاى خدا بر يكديگر، و مبلّغان او بسوى امّت‏ هاييد، زمامدار حق در ميان شما بوده، و پيمانى است كه از پيشاپيش بسوى تو فرستاده، و باقيمانده‏ اى است كه براى شما باقى گذارده، و آن كتاب گوياى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، كه بيان و حجّت‏ هاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشكار، ظواهر آن جلوه ‏گر مى ‏باشد، پيروان آن مورد غبطه جهانيان بوده، و تبعيّت از او خشنودى الهى را باعث مى‏ گردد، و شنيدن آن راه نجات است. بوسيله آن مى ‏توان به حجّت‏ هاى نورانى الهى، و واجباتى كه تفسير شده، و محرّماتى كه از ارتكاب آن منع گرديده، و نيز به گواهى ‏هاى جلوه‏ گرش و برهان‏ هاى كافى ‏اش و فضائل پسنديده‏ اش، و رخصت‏ هاى بخشيده شده ‏اش و قوانين واجبش دست يافت.

پس خداى بزرگ ايمان را براى پاك كردن شما از شرك، و نماز را براى پاك نمودن شما از تكبّر، و زكات را براى تزكيه نفس و افزايش روزى، و روزه را براى تثبيت اخلاص، و حج را براى استحكام دين، و عدالت‏ ورزى را براى التيام قلب‏ ها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم يافتن ملت‏ ها، و امامت ‏مان را براى رهايى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى كمك در بدست آوردن پاداش قرار داد.

و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نيكى به پدر و مادر را براى رهايى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزايش جمعيت، و قصاص را وسيله حفظ خون ها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در كيل و وزن را براى رفع كم‏ فروشى مقرر فرمود.

و نهى از شرابخوارى را براى پاكيزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترك دزدى را براى پاكدامنى قرار داد، و شرك را حرام كرد تا در يگانه‏ پرستى خالص شوند.

پس آنگونه كه شايسته است از خدا بترسيد، و از دنيا نرويد جز آنكه مسلمان باشيد، و خدا را در آنچه بدان امر كرده و از آن بازداشته اطاعت نمائيد، همانا كه فقط دانشمندان از خاك مى ‏ترسند. آنگاه فرمود:

اى مردم! بدانيد كه من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گويم در پايان نيز مى‏ گويم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نيست، پيامبرى از ميان شما برانگيخته شد كه رنج ‏هاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است.

پس اگر او را بشناسيد مى ‏دانيد كه او در ميان زنان ‏تان پدر من بوده، و در ميان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نيكو بزرگوارى است آنكه من اين نسبت را به او دارم.

رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشركان كناره ‏گيرى كرده، شمشير بر فرقشان نواخت، گلويشان را گرفته و با حكمت و پند و اندرز نيكو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بت‏ ها را نابود ساخته، و سر كينه‏ توزان را مى ‏شكند، تا جمعشان منهزم شده و از ميدان گريختند.

تا آنگاه كه صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره بركشيد، زمامدار دين به سخن درآمد، و فرياد شيطان‏ ها خاموش گرديد، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره‏ هاى كفر و تفرقه از هم گشوده گرديد، و دهان‏ هاى شما به كلمه اخلاص باز شد، در ميان گروهى كه سپيدرو و شكم به پشت چسبيده بودند.

و شما بر كناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعه ‏اى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتيد، همچون آتش ‏زنه ‏اى بوديد كه بلافاصله خاموش مى ‏گرديد، لگدكوب روندگان بوديد، از آبى مى ‏نوشيديد كه شتران آن را آلوده كرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مى‏ كرديد، خوار و مطرود بوديد، مى‏ ترسيدند كه مردمانى كه در اطراف شما بودند شما را بربايند، تا خداى تعالى بعد از چنين حالاتى شما را به دست آن حضرت نجات داد، بعد از آنكه از دست قدرتمندان و گرگ ‏هاى عرب و سركشان اهل كتاب ناراحتى‏ ها كشيديد.

هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، يا هر هنگام كه شيطان سر برآورد يا اژدهائى از مشركين دهان بازكرد، پيامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سرآنان را به زمين نمى ‏كوفت و آتش آنها را به آب شمشيرش خاموش نمى‏ كرد، باز نمى‏ گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشيده در امر او، نزديك به پيامبر خدا، سرورى از اولياء الهى، دامن به كمر بسته، نصيحت ‏گر، تلاشگر، و كوشش‏ كننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏ كننده نمى‏ هراسيد. و اين در هنگامه‏ اى بود كه شما در آسايش زندگى مى ‏كرديد، در مهد امن متنعّم بوديد، و در انتظار بسر مى ‏برديد تا ناراحتى ‏ها ما را در بر گيرد، و گوش به زنگ اخبار بوديد، و هنگام كارزار عقبگرد مى ‏كرديد، و به هنگام نبرد فرار مى ‏نموديد.

و آنگاه كه خداوند براى پيامبرش خانه انبياء و آرامگاه اصفياء را برگزيد، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دين كهنه، و سكوت گمراهان شكسته، و پست ‏رتبه‏ گان با قدر و منزلت گرديده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه ‏هايتان بيامد، و شيطان سر خويش را از مخفى‏گاه خود بيرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستيد، و براى فريب خوردن آماده ‏ايد، آنگاه از شما خواست كه قيام كنيد، و مشاهده كرد كه به آسانى اين كار را انجام مى ‏دهيد، شما را به غضب واداشت، و ديد غضبناك هستيد، پس بر شتران ديگران نشان زديد، و بر آبى كه سهم شما نبود وارد شديد.

اين در حالى بود كه زمانى نگذشته بود، و موضع شكاف زخم هنوز وسيع بود، و جراحت التيام نيافته، و پيامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آورديد كه از فتنه مى ‏هراسيد، آگاه باشيد كه در فتنه قرار گرفته‏ ايد، و براستى جهنم كافران را احاطه نموده است.

اين كار از شما بعيد بود، و چطور اين كار را كرديد، به كجا روى مى‏ آورديد، در حالى كه كتاب خدا روياروى شماست، امورش روشن، و احكامش درخشان، و علائم هدايتش ظاهر، و محرّماتش هويدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختيد، آيا بى‏ رغبتى به آن را خواهانيد؟ يا بغير قرآن حكم مى‏ كنيد؟ كه اين براى ظالمان بدل بدى است، و هركس غير از اسلام دينى را جويا باشد از او پذيرفته نشده و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.

آنگاه آنقدر درنگ نكرديد كه اين دل رميده آرام گيرد، و كشيدن آن سهل گردد، پس آتش‏ گيره‏ ها را افروخته‏ تر كرده، و به آتش دامن زديد تا آن را شعله ‏ور سازيد، و براى اجابت نداى شيطان، و براى خاموش كردن انوار دين روشن خدا، و از بين بردن سنن پيامبر برگزيده آماده بوديد، به بهانه خوردن، كف شير را زير لب پنهان مى‏ خوريد، و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه ‏ها و درختان كمين گرفته و راه مى ‏رفتيد، و ما بايد بر اين امور كه همچون خنجر برّان و فرورفتن نيزه در ميان شكم است، صبر كنيم.

و شما اكنون گمان مى ‏بريد كه براى ما ارثى نيست، آيا خواهان حكم جاهليت هستيد، و براى اهل يقين چه حكمى بالاتر از حكم خداوند است، آيا نمى ‏دانيد؟ در حالى كه براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، كه من دختر او هستم.

اى مسلمانان! آيا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگيرند، اى پسر ابى‏ قحافه، آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آيا آگاهانه كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مى ‏اندازيد، آيا قرآن نمى ‏گويد «سليمان از داود ارث برد»، (1) و در مورد خبر زكريا آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنايت فرما تا از من و خاندان يعقوب ارث برد» (2)، و فرمود: «و خويشاوندان رحمى به يكديگر سزاوارتر از ديگرانند» (3)، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‏ كند كه بهره پسر دو برابر دختر است» (4)، و مى ‏فرمايد: «هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و مادران و نزديكان وصيت كنيد، و اين حكم حقّى است براى پرهيزگاران» (5).

و شما گمان مى ‏بريد كه مرا بهره‏ اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آيا خداوند آيه‏ اى به شما نازل كرده كه پدرم را از آن خارج ساخته؟ يا مى‏ گوئيد: اهل دو دين از يكديگر ارث نمى ‏برند؟ آيا من و پدرم را از اهل يك دين نمى ‏دانيد؟ و يا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمويم آگاهتريد؟ اينك اين تو و اين شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگير و ببر، با تو در روز رستاخيز ملاقات خواهد كرد.

چه نيك داورى است خداوند، و نيكو دادخواهى است پيامبر، و چه نيكو وعده‏ گاهى است قيامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زيان مى ‏برند، و پشيمانى به شما سودى نمى ‏رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهيد دانست كه عذاب خواركننده بر سر چه كسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه كه را شامل مى‏ شود. آنگاه رو به سوى انصار كرده و فرمود:

اى گروه نقباء، و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام، اين ضعف و غفلت در مورد حق من و اين سهل ‏انگارى از دادخواهى من چرا؟ آيا پدرم پيامبر نمى ‏فرمود: «حرمت هركس در فرزندان او حفظ مى ‏شود»، چه بسرعت مرتكب اين اعمال شديد، و چه با عجله اين بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروريخت، در صورتى كه شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن مى ‏كوشيم هست، و نيرو براى حمايت من در اين مطالبه و قصدم مى ‏باشد.

آيا مى‏ گوئيد محمد صلى الله عليه وآله بدرود حيات گفت، اين مصيبتى است بزرگ و در نهايت وسعت، شكاف آن بسيار، و درز دوخته آن شكافته، و زمين در غياب او سراسر تاريك گرديد، و ستارگان بى ‏فروغ، و آرزو ها به نااميدى گرائيد، كوهها از جاى فروريخت، حرمت ها پايمال شد، و احترامى براى كسى پس از وفات او باقى نماند.

بخدا سوگند كه اين مصيبت بزرگتر و بليّه عظيم ‏تر است، كه همچون آن مصيبتى نبوده و بلاى جانگدازى در اين دنيا به پايه آن نمى ‏رسد، كتاب خدا آن را آشكار كرده است، كتاب خدايى كه در خانه‏ هايتان، و در مجالس شبانه و روزانه‏ تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را مى ‏خوانيد، اين بلائى است كه پيش از اين به انبياء و فرستاده شدگان وارد شده است، حكمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند مى ‏فرمايد:

«محمد پيامبرى است كه پيش از وى پيامبران ديگرى درگذشتند، پس اگر او بميرد و يا كشته گردد به عقب برمى ‏گرديد، و آنكس كه به عقب برگردد به خدا زيانى نمى‏ رساند، و خدا شكركنندگان را پاداش خواهد داد» (6).

اى پسران قيله -گروه انصار- آيا نسبت به ميراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى كه مرا مى ‏بينيد و سخن مرا مى‏ شنويد، و داراى انجمن و اجتماعيد، صداى دعوت مرا همگان شنيده و از حالم آگاهى داريد، و داراى نفرات و ذخيره ‏ايد، و داراى ابزار و قوه ‏ايد، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما مى ‏رسد ولى جواب نمى ‏دهيد، و ناله فرياد خواهيم را شنيده ولى به فريادم نمى ‏رسيد، در حالى كه به شجاعت معروف و به خير و صلاح موصوف مى ‏باشيد، و شما برگزيدگانى بوديد كه انتخاب شده، و منتخباتى كه براى ما اهل ‏بيت برگزيده شديد!

با عرب پيكار كرده و متحمّل رنج و شدت ها شديد، و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستيد، هميشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسياى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شير آمد، و نعره ‏هاى شرك ‏آميز خاموش شده، و ديگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش كفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دين كاملاً رديف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به‏ ایمان حيران شده، و پس از آشكارى خود را مخفى گردانديد، و بعد از پيشقدمى عقب نشستيد، و بعد ايمان شرك آورديد.

واى بر گروهى كه بعد از پيمان بستن آن را شكستند، و خواستند پيامبر را اخراج كنند، با آنكه آنان جنگ را آغاز نمودند، آيا از آنان هراس دارد در حالى كه خدا سزاوار است كه از او بهراسيد، اگر مؤمنيد.

آگاه باشيد مى ‏بينم كه به تن ‏آسائى جاودانه دل داده، و كسى را كه سزاوار زمامدارى بود را دور ساخته ‏ايد، با راحت‏ طلبى خلوت كرده، و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسيده‏ ايد، در اثر آن آنچه را حفظ كرده بوديد را از دهان بيرون ريختيد، و آنچه را فروبرده بوديد را بازگرداندند، پس بدانيد اگر شما و هركه در زمين است كافر شويد، خداى بزرگ از همگان بى ‏نياز و ستوده است. آگاه باشيد آنچه گفتم با شناخت كاملم بود، به سستى پديد آمده در اخلاق شما، و بى ‏وفائى و نيرنگ ايجاد شده در قلوب شما، و ليكن اينها جوشش دل اندوهگين، و بيرون ريختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نيست، و جوشش سينه ‏ام و بيان دليل و برهان، پس خلافت را بگيريد، ولى بدانيد كه پشت اين شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏ دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‏ ور خدا كه بر قلب ‏ها احاطه مى ‏يابد متصل است. آنچه مى ‏كنيد در برابر چشم بيناى خداوند قرار داشته، و آنانكه ستم كردند به زودى مى‏ دانند كه به كدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب دردناك الهى كه در پيش داريد خبر داد، پس هرچه خواهيد بكنيد و ما هم كار خود را مى‏ كنيم، و شما منتظر بمانيد و ما هم در انتظار به سر مى ‏بريم.

آنگاه ابوبكر پاسخ داد:

اى دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله پدر تو بر مؤمنين مهربان و بزرگوار و رئوف و رحيم، و بر كافران عذاب دردناك و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگريم وى در ميان زنانمان پدر تو، و در ميان دوستان برادر شوهر توست، كه وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نيز در هر كار بزرگى پيامبر را يارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمى ‏دارند، و تنها بدكاران شما را دشمن مى ‏شمرند.

پس شما خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله، پاكان برگزيدگان جهان بوده، و ما را به خير راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بوديد، و تو اى برترين زنان و دختر برترين پيامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پيشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ايجاد نخواهد گرديد.

و به خدا سوگند از رأى پيامبر صلى الله عليه وآله قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نكرده ‏ام، و پيشرو قوم به آنان دروغ نمى‏ گويد، و خدا را گواه مى ‏گيرم كه بهترين گواه است، از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود: «ما گروه پيامبران دينار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‏ گذاريم، و تنها كتاب و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى ‏نهيم، و آنچه از ما باقى مى‏ ماند در اختيار ولىّ امر بعد از ماست، كه هر حكمى كه بخواهد در آن بنمايد.»

و ما آنچه را كه مى‏ خواهى در راه خريد اسب و اسلحه قرار داديم، تا مسلمانان با آن كارزار كرده و با كفّار جهاد نموده و با سركشان بدكار جدال كنند، و اين تصميم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به اين كار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و اين حال من و اين اموال من است كه براى تو و در اختيار توست، و از تو دريغ نمى‏ شود و براى فرد ديگرى ذخيره نشده، توئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاك براى فرزندانت، فضائلت انكار نشده، و از شاخه و ساقه ‏ات فرونهاده نمى‏ گردد، حكم ‏ات در آنچه من مالك آن هستم نافذ است، آيا مى ‏پسندى كه در اين زمينه مخالف سخن پدرت عمل كنم.

حضرت فاطمه ‏عليها السلام فرمود:

پاك و منزه است خداوند، پدرم پيامبر، از كتاب خدا روى‏ گردان و با احكامش مخالف نبود، بلكه پيرو آن بود و به آيات آن عمل مى ‏نمود، آيا مى‏ خواهيد علاوه بر نيرنگ و مكر به زور او را متهم نمائيد، و اين كار بعد از رحلت او شبيه است به دامهائى كه در زمان حياتش برايش گسترده شد، اين كتاب خداست كه حاكمى است عادل، و ناطقى است كه بين حق و باطل جدائى مى ‏اندازد، و مى ‏فرمايد: زكريا گفت: خدايا فرزندى به من بده كه «از من و خاندان يعقوب ارث ببرد» و مى ‏فرمايد: «سليمان از داود ارث برد.»

و خداوند در سهميه‏ هايى كه مقرر كرد، و مقاديرى كه در ارث تعيين فرمود، و بهره‏ هائى كه براى مردان و زنان قرار داد، توضيحات كافى داده، كه بهانه‏ هاى اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قيامت زائل فرموده است، نه چنين است، بلكه هواهاى نفسانى شما راهى را پيش پايتان قرار داده، و جز صبر زيبا چاره ‏اى ندارم، و خداوند در آنچه مى ‏كنيد ياور ما است.

ابوبكر گفت:

خدا و پيامبرش راست گفته، و دختر او نيز، كه معدن حكمت و جايگاه هدايت و رحمت، و ركن دين و سرچشمه حجت و دليل مى ‏باشد و راست مى‏ گويد، سخن حقّت را دور نيفكنده و گفتارت را انكار نمى‏ كنم، اين مسلمانان بين من و تو حاكم هستند، و آنان اين حكومت را به من سپردند، و به تصميم آنها اين منصب را پذيرفتم، نه متكبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چيزى را براى خود برداشته ‏ام، و اينان همگى گواه و شاهدند.

آنگاه حضرت فاطمه‏ عليها السلام رو به مردم كرده و فرمود:

اى مسلمانان! كه براى شنيدن حرفهاى بيهوده شتابان بوده، و كردار زشت را ناديده مي گيريد، آيا در قرآن نمى‏ انديشيد، يا بر دل‏ ها مهر زده شده است، نه چنين است بلكه اعمال زشتتان بر دلهايتان تيرگى آورده، و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسيار بد آيات قرآن را تأويل كرده، و بد راهى را به او نشان داده، و با بدچيزى معاوضه نموديد، بخدا سوگند تحمّل اين بار برايتان سنگين، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه كه پرده ‏ها كنار رود و زيان‏ هاى آن روشن گردد، و آنچه را كه حساب نمى ‏كرديد و براى شما آشكار گردد، آنجاست كه اهل باطل زيانكار گردند.

سپس آن حضرت رو به سوى قبر پيامبر صلى الله عليه وآله كرد و فرمود:

بعد از تو خبرها و مسائلى پيش آمد، كه اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى ‏كرد. ما تو را از دست داديم مانند سرزمينى كه از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بيا بنگر كه چگونه از راه منحرف گرديدند. هر خاندانى كه نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بيگانگان نيز محترم بود، غير از ما. مردانى چند از امت تو همين كه رفتى، و پرده خاك ميان ما و تو حائل شد، اسرار سينه ‏ها را آشكار كردند. بعد از تو مردانى ديگر از ما روى برگردانده و خفيفمان نمودند، و ميراثمان دزديده شد. تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، كه از جانب خداوند بر تو كتاب ها نازل مى ‏گرديد. جبرئيل با آيات الهى مونس ما بود، و بعد از تو تمام خيرها پوشيده شد. اى كاش پيش از تو مرده بوديم، آنگاه كه رفتى و خاك تو را در زير خود پنهان كرد.

آنگاه حضرت فاطمه‏ عليها السلام به خانه بازگشت

いただいたサポートで、日本人のイスラーム研究を応援します!